معنی معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad, معنی معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد وعفشی, معنی kudj، bاbi، kugmk، ktcmq، ksgk، kfتgا، kuتاb mutad, معنی اصطلاح معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad, معادل معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad, معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad چی میشه؟, معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad یعنی چی؟, معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad synonym, معین، داده، معلوم، مفروض، مسلم، مبتلا، معتاد mutad definition,